کد مطلب:53162 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:304

در وادی یابس چه گذشت؟











ابوبصیر می گوید:

از امام صادق علیه السلام در مورد سوره والعادیات پرسیدم، امام علیه السلام فرمود: این سوره در ماجرای وادی یابس (بیابان خشك) نازل شده است. پرسیدم: قضیه وادی یابس از چه قرار بود.

امام صادق علیه السلام فرمود:

در بیابان یابس دوازده هزار نفر سواره نظام بودند، باهم عهد و پیمان محكم بستند كه تا آخرین لحظه، دست به دست هم دهند و حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و علی علیه السلام را بكشند.

جبرئیل جریان را به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم اطلاع داد. حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم نخست ابوبكر و سپس عمر را با سپاهی چهار هزار نفری به سوی ایشان فرستاد كه البته بی نتیجه بازگشتند.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مرحله آخر علی علیه السلام را چهار هزار نفر از مهاجر و انصار به سوی وادی یابس رهسپار نمود. حضرت علی علیه السلام با سپاه خود به طرف آن بیابان خشك حركت كردند.

به دشمن خبر رسید كه سپاه اسلام به فرماندهی علی علیه السلام روانه میدان شده اند. دویست نفر از مردان مسلح دشمن به میدان آمدند.

علی علیه السلام با جمعی از اصحاب به سوی آنان رفتند. هنگامی كه در مقابل ایشان قرار گرفتند. از سپاه اسلام پرسیده شد كه شما كیستید و از كجا آمده اید و چه تصمیمی دارید؟ علی علیه السلام در پاسخ فرمود:

من علی بن ابی طالب پسر عموی رسول خدا، برادر او و فرستاده او هستم، شما را به شهادت یكتایی خدا و بندگی و رسالت محمد دعوت می كنم. اگر ایمان بیاورید، در نفع و ضرر شریك مسلمانان هستید.

ایشان گفتند:

سخن تو را شنیدیم، آماده جنگ باش و بدان كه ما، تو و اصحاب تو را خواهیم كشت! وعده ما صبح فردا.

علی علیه السلام فرمود:

وای بر شما! مرا به بسیاری جمعیت خود تهدید می كنید؟ بدانید كه ما از خدا و فرشتگان و مسلمانان بر ضد شما كمك می جوئیم: «ولا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم »

دشمن به پایگاههای خود بازگشت و سنگر گرفت. علی علیه السلام نیز همراه اصحاب به پایگاه خود رفته و آماده نبرد شدند. شب هنگام، علی علیه السلام فرمان داد مسلمانان مركبهای خود را آماده كنند و افسار و زین و جهاز شتران را مهیا نمایند و در حال آماده باش كامل برای حمله صبحگاهی باشند.

وقتی كه سپیده سحر نمایان گشت، علی علیه السلام با اصحاب نماز خواندند و به سوی دشمن حمله بردند. دشمن آن چنان غافلگیر شد كه تا هنگام درگیری نمی فهمید مسلمین از كجا بر آنان هجوم آورده اند. حمله چنان تند و سریع بود، كه قبل از رسیدن باقی سپاه اسلام، اغلب آنان به هلاكت رسیدند. در نتیجه، زنان و كودكانشان اسیر شدند و اموالشان به دست مسلمین افتاد.

جبرئیل امین، پیروزی علی علیه السلام و سپاه اسلام را به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم خبر دادند. آن حضرت بر منبر رفتند و پس از حمد و ثنای الهی، مسلمانان را از فتح مسلمین با خبر نموده و فرمودند كه تنها دو نفر از مسلمین به شهادت رسیده اند!

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و همه مسلمین از مدینه بیرون آمده و به استقبال علی علیه السلام شتافتند و در یك فرسخی مدینه، سپاه علی علیه السلام را خوش آمد گفتند. حضرت علی علیه السلام هنگامی كه پیامبر را دیدند از مركب پیاده شده، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز از مركب پیاده شدند و میان دو چشم (پیشانی) علی علیه السلام را بوسیدند. مسلمانان نیز مانند پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم، از علی علیه السلام قدردانی می كردند و كثرت غنایم جنگی و اسیران و اموال دشمن كه به دست مسلمین افتاده بود را از نظر می گذراندند.

در این حال، جبرئیل امین نازل شد و به میمنت این پیروزی سوره «عادیات» به رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم وحی شد:

«والعادیات ضبحا، فالموریات قدحا، فالمغیرات صبحا، فأثرن به نقعا فوسطن به جمعا...»[1] .

اشك شوق از چشمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سرازیر گشت، و در اینجا بود كه آن سخن معروف را به علی علیه السلام فرمود:

«اگر نمی ترسیدم كه گروهی از امتم، مطلبی را كه مسیحیان درباره حضرت مسیح علیه السلام گفته اند، درباه تو بگویند، در حق تو سخنی می گفتم كه از هر كجا عبور كنی خاك زیر پای تو را برای تبرك برگیرند!»[2] .









    1. ترجمه آیات: سوگند به اسبان دونده كه نفس زنان (به سوی میدان جهاد) پیش رفتند. و سوگند به آنها (كه بر اثر برخورد سمهایشان به سنگهای بیابان) جرقه های آتش افروختند و با دمیدن صبح بر دشمن یورش بردند. و گرد و غبار به هر سو پراكنده كردند، ناگهان در میان دشمن ظاهر شدند و...
    2. بحار، ج21 ص72 داستانهای بحارالانوار، ج 1 ص39.